یکم پیش رسیدم بابا داشت فیلم نگا میکرد فیلم زیر پای مادر رو داشت نشون میداد داشتم فیلم و نگا میکردم مرده و زنه داشتن حرف میزدن یکم احساسی بود یدفه بابا گفت چته ؟ گفتم چی؟ هیچی چطور مگه گفت چشمات به خودم اومدم دیدم چشام پر اشک شده بدجور موندم چی بگم بهش لیوان اب دستم بود گفتم اب پریده گلوم یلحظه نفسم بند اومد مال اونه یه نگاه انداخت دوباره تلوزیون رو نگا کرد بخدا الان فقط دوس دارم بمیرم فقط همین خسته م دیگه هیچ امیدی دیگه تو زندگیم نیست
......برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 42
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 45
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 42
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 43
هنوزم صدات حرف زدن باهات ارومم میکنه یه انرژی خاصی میده بهم
امروز زنگ زدی وقتی حرف میزنی صدات رو میشنوم تهه دلم یکم روشن میشه یکم امیدوار میشم به همه چی یکم ارامش میگیرم تو اینروزای لعنتی
چند دیقه ای حرف زدیم حال بابا رو پرسیدی و چیزای دیگه چند ثانیه هردو ساکت شدیم یدفه قط کردی خیلی راحت میتونستی بگی کاری نداری خدافظ بدون اینکه منتظر شی جواب بدم قط کنی حالم بد شد حالم بد بود بدتر شد بیست دیقه همونجا تو ماشین خشک شده بودم انگار
......برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 46
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 31
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 30
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 58
خیلی خیلی دوست دارم دلتنگتم
......برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 57
برچسب : نویسنده : msaman817a بازدید : 37